(2294) لیک نادر طالب آید کز فروغ |
|
در حق او نافع آید آن دروغ |
(2295) او به قصد نیک خود جایى رسد |
|
گر چه جان پنداشت و آن آمد جسد |
(2296) چون تحرى در دل شب قبله را |
|
قبله نى و آن نماز او روا |
(2297) مدعى را قحط جان اندر سر است |
|
لیک ما را قحط نان بر ظاهر است |
(2298) ما چرا چون مدعى پنهان کنیم |
|
بهر ناموس مزور جان کنیم |
در حق او نافع آید آن دروغ: یعنی گاه سالکى بر سبیل ندرت ممکن است بواسطهى اعتقاد پاک و نیت صافى و استوار خود، بحقیقت واصل شود و خداوند نیز دست او را گرفته وبه حایی می رساند و از تاثیر صحبت شیخان مدعى بر کنار ماند.
گر چه جان پنداشت و آن آمد جسد: یعنی مرید سالک،پیر مدعی را جان پیوسته به حق می دانسته اما سرانجام می بیند که او فقط یک جسد و وجود مادی است ونشانی از معنویت ندارد.
تحرى: جست و جوى آن چه سزاوار تر است از دو چیز، طلب صواب، جست و جوى قبله بوقت بىاطلاعى و فقدان مخبر، از روى قرائن در اصطلاح فقها.
مدعى را قحط جان اندر سر است: یعنی پیر و استاد مدعی روح پیوسته به حق ندارد اما این را در ظاهر کسی نمی بیند.
لیک ما را قحط نان بر ظاهر است : یعنی فقر ما در چهر? ما ودر تمام زندگی ما دیده می شود وقادر به پنهان کردن آن نیستیم.
مزور: چیزى ساخته بتزویر، ساختگى، دروغین، سکهى قلب و مغشوش
ناموس مزوّر: یعنی آواز? دروغین
( 2294) ولى نادر اتفاق مىافتد که طالبى را دروغ شیخ دروغگو نافع افتاده و فروغى در او پیدا شود. ( 2295) و او به نیت پاک خود بجایى برسد در صورتى که آن را که جان پنداشته جسد بىروحى باشد.( 2296) مثل کسى که در دل شب قبله را گم کرده و بچهار طرف نماز بخواند و هیچ یک قبله نباشد اگر چه بقبله روى نیاورده ولى نمازش مقبول است.( 2297) مدعى دروغگو در باطن قحطى جان دارد و قحطى نان براى ما در ظاهر است و خوب مىدانیم که چیزى عاید ما نشده.( 2298) پس ما براى چه مثل مدعى دروغ بىچیزى خود را پنهان کرده و باز براى ناموس مزورانه جان بکنیم.
محتوای این ابیات ومنظور مولانا آن است که گاه سالکى بر سبیل ندرت ممکن است بواسطهى اعتقاد پاک و نیت صافى و استوار خود، بحقیقت واصل شود و از تاثیر صحبت شیخان مدعى بر کنار ماند و بدان گونه عاشق وار راه را در هم سپرد که از دروغ مرد مزور آتش طلبش فرو ننشیند ولى این حکم کلى نیست و بهر حال صحبت و همنشینى موثر است و از شیخان ریایى پرهیز باید جست.
آن گاه مقبولیت عمل را با وجود خطا در بعضى شرائط مثل مىزند بکسى که در شب تاریک مىخواهد نماز بگزارد ولى جهت قبله را نمىداند و کسى نیست که از او بپرسد، او به اجتهاد خود جهتى را که فکر مىکند قبله در آن جهت است بر مىگزیند و نماز مىخواند سپس هوا روشن مىشود و مىبیند که قبله در جهت دیگر بوده است، بفتواى ابو حنیفه نعمان بن ثابت، نماز او درست است و نماز را اعاده نمىکند بر خلاف شافعى (محمد بن ادریس) که بعقیدهى او باید نماز را اعاده کند،[1] در ضمن این مساله و امثال آن در مثنوى قرینهى است که مولانا پیرو مذهب حنفى بوده است.
[1] - شرح هدایهى ابو الحسن مرغینانى موسوم به فتح القدیر، طبع بولاق، ج 1، ص 190. فتاوى قاضى خان، طبع لکناهو، ج 1، ص 34. نیز تذکرة الفقهاء، کتاب الصلاه، الفصل الخامس، البحث الثالث.
محمدرضا افضلی تحصیل کرده درحوزه معارف، پژوهشگر ونویسنده کتاب معارف مثنوی، سروش آسمانی در4جلد(شرح موضوعی مثنوی)، درمحضر مولانادر6جلد(شرح کامل مثنوی معنوی)، شرح لبّ اللباب مثنوی در2جلد،دانشنامه عزالی در4جلد .... |